من مسافر اين رهم ره تاريک و ظلمات .
دل سنگ هم از اين ظلمت به لرزه افتاد .
ستارهها از اسمون قهر کرده ورفته اند .
ماه تنهاست ابر در اسمان نيست گلها خوابيده اند .
درختان زير اين باد قامت خم کرده اند .
سوز باد به وجود شان لرزه انداخته .
گوش کن صداي زوزه باد را مي شنوي .
من سردم است .
چه شب تاريکي حتي جغد هم مي ترسد اواز بخواند .
چه شبي است امشب اه به ياد مي اورم .
امشب روزي است که او رفت براي هميشه .
انگارامروز اول اذر ماه است .
از امروز خانه براي هميشه تنهاست .
سکوت شب را هيچکس نمي شکند ايينه اتاق خواب شکسته شده .
اي ايينه بريز زيرا ديگر نمي تواني روي زيبايش را ببني .
صداي غرش اسمان را مي شنوي .
اسمان مي خواهد با من هم دردي کند .
اه اشک بريز اسمان سيل ببار که او رفت .
نه صبر کن صبر کن نمي خواهم جاي پاي محبوبم .
را از سنگ فرش خانه شسته شود .
دست نگهدار نبار